از زمان مشروطیت شعر فارسی از نظر عناصری چون اندیشه، زبان، قالب و ... همگام با شعر نو جهان مدرن متطور شد و نهال شعر نو فارسی خود را نشان داد و بالیدن گرفت و بوسیله نیما یوشیج شعر نو به انسجام رسید. شاعران پارسیزبان تا پیش از ظهور نیما یوشیج همواره بر همان الگوها و قالبهای سنتی وفادار بودند و شعر پارسی محدود و محصور در اوزان و افاعیل عروضی به سر میبرد و بر پایهٔ همان چارچوبها با معیار مصراع و بیت سنجیده میشد. نیما یوشیج با كوتاه و بلند کردن مصرعها و جابجایی قافیهها، بدعتی در موسیقی شعر بوجود آورد و اگرچه وزن را برای شعر لازم و حتمی میشمرد ولی آن را مبنی بر امتداد مصوتها و تكیه كلمات میدانست، نه آنکه همچون شعر قدیم وزن بیت یا مصراع، معیار تعیین وزن شعر به شمار آید.
موسیقی و آهنگ شعر محدود به قالب عروضی و بحر شعر نیست بلکه در نوع پیوستگی کلمات با یکدیگر و ایقاعهای شعر، موسیقی شگفتانگیزی احساس میشود که کم از موسیقی و وزن شعر نیست. زیرا شعر دو موسیقی دارد:
- موسیقی بیرونی که همان وزن عروضی است بر اساس کشش هجاها و تکیهها.
- موسیقی درونی که عبارتست از هماهنگی نسبت ترکیبی کلمات و طنین خاص هر حرفی در مجاورت با حرف
دیگر.
خاستگاه این دگرگونی در شعر پارسی را باید پیرو تحولات اجتماعی در دوران جنبش مشروطهخواهی دانست که بنیاد جامعه را دگرگون ساخت
نظرات شما عزیزان: